واسه اولین بار به دعوت دوستان لبیک گفتیم و برای اردوی رصد ثبت نام فرمودیم.
تأخیر چهل و پنج دقیقه ای که مثل همیشه به راه بود.یعنی ساعت 6:45 دقیقه حرکت کردیم و تا رسیدیم به مکان مورد نظر(مدرسه ای (اونم از نوع خواهرونه)در روستای کرمجگان)ساعت 7:55 بود؛رسیدیم تو حیاط دیدیم که به به،توپ هایی کنار زمین هست و با اینکه هوا تاریک بود ولی ما که نمیتونیم در مقابل حس والیبال دوستیمون کوتاه بیایم تا جایی که چشممون توپو میدید بازی کردیم.
من فکر میکردم که الان با این تلسکوپی که از دانشگاه آوردیم،آلفا قنتورس رو هم میبینیم!ولی به جز ماه و زحل،دیگه هیچی درست و حسابی معلوم نبود؛مریخ که یه عدس قرمز بود،ستاره ها هم که همون جوری که با چشم میدیدیم کوچیک بودن.
واسه همین بعد دو ساعت خسته شدیم و بر آن شدیم تا هیزم و هیمه ای یافته و آتشی بر پا کنیم،و بلالی به بدن بزنیم.خلاصه تا صبح مشغول آتیش بازی و فیلم دیدن و مسخره بازی بودیم.
عجب اردوی رصدی!!!
نظرات شما عزیزان: