صحبت های اتوبوسی

نشستم تو اتوبوس ،یه آقای میانسالی هم نشسته کنارم.اتوبوس که راه افتاد شروع کرد؛

از بدی آب و هوا و گرونی ،تا رسید به اینکه چند سالته و چه کاره ای و چه رشته ای میخونی و ترم چندی و بالاخره رفت سراغ سؤال اصلیش:

من که یهو جا خوردم،خودم و جمع و جور کردم و گفتم:

نه بابا ،ازدواج چیه ،واسه من هنوز زوده و من هنوز چیزی ندارم(البته از اونایی نیستم که بگم آدم باید همه چی از قبیل خونه و ماشین و ... داشته باشه ،بعد ازدواج کنه؛اما حداقل باید یه کار آبرومند داشته باشه،نون و عشق که نمیشه بخوریم!!!)

22 سال برای ازدواج اگه دیر نباشه زود نیست،و اگه دیر ازدواج کنی،جوونیت رو هدر دادی و اگه سنت بره بالا زندگیت قشنگ نمیشه و با بچت N سال اختلاف سنی پیدا میکنی و ...

ولی یه جملش تکونم داد؛میگفت حدیث داریم که اگه جوونی به این بهانه که پول ندارم ازدواج نکنه،ایمان کامل نداره؛یعنی تو ازدواج کن و تلاش کن بقیش با خدا!

این جمله رو از خیلی ها شنیدم،ولی آخه باورش سخته ،شایدم به خاطر همین که ایمانمون به خدا ضعیفه باورش واسمون سخته،چه میدونم والا!!!

آخرش که بحثمون به جایی نرسید،ولی شاید یارو دختر دم بخت داشته و تا جوونی به برازندگی!!! من دیده میخواسته دخترش رو بهم قالب کنه!

سید

ساعت20:02---16 خرداد 1391

- [ایمیل]

من نمیدونم بعضیا تو اتوبوس فکر میکنن بابابزرگن و بقیه نوباوگانی در عنفوان جوانی هستند که هر لحظه ممکنه در گرداب بلایا و انحرافات غرق بشن!!!! از این رو با قیمت خونه و این دری وریا شروع میکنن بعدش میزنن تو زوایای زندگی آدم!!!!!!! مثل مفتش از آدم استنطاق میکنن!!!!! اونم کجا؟؟ وسط اوتوبوس که همه صدای آدمو بشنون!!!!!! بابا یکی نیست بگه آخه مرتیکه!! عمو!! بابایی!!! تو سر پیازی یا ته پیاز؟!؟ اصلا به تو چه که تو زندگی من چه خبره و کی مرده و کی زنده است؟!؟؟ والا به خدا!!!! آدم نمیدونه چی بگه!!!!! بعدش جالبه!!!!! اگه اعتراض کنی فوری بهشون برمیخوره!!!! شروع میکنن به دری وری گفتن به آدم!!!! به اینجور آدما فقط میشه گفت زیگیل!!!!!
پاسخ:اون بیچاره شانس آورده که این حرفارو به تو نزده!!!