همان طور که مستحضر(نمیدونم املاشو درست نوشتم یا نه)هستید،تقسیم کار یکی از بهترین روش ها برای انجام امور به صورت گروهیه!
در همین راستا،ما و دوستان بر این امر مهم همت بسیار گمارده و به این کار شایسته بسی اجر مینهیم!
قضیه از این قراره که قرار شد یکی از دوستان تمرین mathematica رو واسه ما انجام بده و ما هم برگه ی تمرینامون رو که با خون دل حل کرده بودیم،بدیم کپ بزنه!
صبح،ما رفتیم سر جلسه امتحان و منتظر برادر که بیاد و تمرینای مارو بده که !!! دیدیم برادر مذکور فن پیچش امتحان رو پیاده کردن و ما سر کار تشریف داریم.
بعد از امتحان پیداش کردم و برگه رو ازش گرفتم و رفتم سراغ دکتر که دیدم تو اطاق دکتر اتفاقی(معروف به ممد گوجه)جلوس فرموده اند.
در زدم و رفتم تو؛تا اسم تمرین رو آوردم یهو یه کولی بازی درآورد که گفتم الان بلند میشه منو میزنه!دادو بیداد که چرا صبح تمرینا رو ندادی و الان دیگه تحویل نمیگیرم.
خلاصه از ما اصرار و از ایشون انکار،تا دیگه من خسته شدم و خداحافظی و اومدم بیام بیرون که یهو استاد گفت:واسم ایمیل کن!(خب آخه استاد گرام! میمردی از همون اول اینو میگفتی؟یه ساعته مارو به سُخره گرفتی!)
اومدم بیرون و یه دقیقه بعد برای کاری دوباره از در اطاق دکتر اتفاقی میردیدم(رد میشدم)که استاد از در اومد بیرون و انگار که بعد از یه سال منو دیده باشه شروع کرد به حال و احوال! :
"اِ،سلام،حالت چطوره؟ امتحان چطور بود؟سخت که نبود؟..."!!!
من و میگی هنگیدم!نفهمیدم جوابشو چی دادم،فقط سعی میکردم جلوی خندمو بگیرم.
بیچاره اونقدر درس خونده که ...!
نظرات شما عزیزان:
داوود 
ساعت21:22---27 ارديبهشت 1391